02146138782
02146137504
با وجود مزایایی که مراکز تعالی مدیریت فرایندهای کسب و کار ایجاد میکنند، اکثر سازمانها، چالشهایی در رابطه با پیادهسازی و حفظ یک مرکز تعالی موفق دارند. در ادامه به برخی از این چالشها اشاره میشود.
هیچ استاندارد یا دستورالعمل مرجعی برای مدلسازی فرایندهای کسب وکار، هماهنگی یا بهینهسازی تعیین نشده است. این امر منجر به تغییرات قابل توجهی در کیفیت BPM میشود و اغلب باعث نگهداری فرایندهای کسب و کار در مخازن و ابزارهای جداگانه BPM میگردد که با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنند. این موضوع منجر به مجموعهای از فرایندهای کسب و کار از هم گسیخته در کل سازمان میشود.
هزینه و پیچیدگی پایبندی به الزامات انطباق با قوانین کسب و کار، باعث هدر رفتن منابع و ایجاد مشکلاتی میگردد. در بسیاری از موارد، به ویژه در مواردی که انطباق به حفظ BPM مربوط میشود (به عنوان مثال، در حفظ تغییرات فرایند و به روزرسانی سوابق این تغییرات)، پشتیبانی مرکز تعالی برای ارضای مؤثر این الزامات مورد نیاز است. الزامات در سراسر سازمان یکسان است، با این حال هر حوزه یا بخش کسب و کار به طور جداگانه به آنها رسیدگی میکند و این امر هزینه زیادی را به همراه دارد. علاوه بر این، در برخی از موارد، سازمانها منابع را به صورت غیرضروری به انطباق با قوانین کسب و کار اختصاص میدهند. از آنجایی که الزامات، بسیار پیچیده و منابع آنها محدود هستند، ممکن است سازمانها الزامات را در حدی که میخواهند، برآورده نکنند.
اگرچه بازار فناوری اطلاعات (IT) ممکن است این تصور را القا کند که اجرای BPM آسان و ساده است، اما واقعیت این است که BPM آسان نیست. پیچیدگیهای اجرای BPM ریشه در چالشهای معماری سازمانی (همسویی در لایههای کسبوکار، کاربرد و فناوری) در ساخت برنامههای ترکیبی دارد. این برنامهها شامل هماهنگی رابطهای کاربری، یکپارچهسازی سیستمها، مدیریت جنبههای غیرعملکردی مانند الزامات معاملاتی، در دسترس بودن، حاکمیت، عملکرد، و مقیاسپذیری و غیره است. بنابراین توسعه BPM مطمعناً آسان نیست وهمسویی ساختار آن در یک سازمان را میتوان به عنوان یک چالش در نظر گرفت.
مدیریت عملکرد فرایندهای کسب و کار، مدیران اجرایی را قادر میسازد تا از رویدادها و روندهای مهم در کسب و کارشان مطلع شوند. این امر به مدیران در همسویی اهداف عملکرد کمک میکند و فرصتها و نگرانیهای مرتبط با سرمایهگذاری BPM و نتایج آن را مشخص میسازد. رویکردهای فعلی برای مدیریت عملکرد BPM دست و پا گیر و غیر قابل انعطاف هستند و تنها بخشی از مشکل را حل میکنند. آنها از اهداف سازمانی به سطح مدیر یا کارمند تسری نمییابند و ارتباطی بین مشاوره کسب و کار و سیستمهای مورد نیاز برای نظارت و مدیریت عملکرد BPM ایجاد نمیکنند. در نتیجه، کارمندان با بهرهوری مطلوب کار نمیکنند که این امر بر عملکرد و رضایت کارکنان تأثیر منفی میگذارد و حفظ مشتریان را کاهش میدهد.
بلوغ BPM به درجه رسمی بودن و بهینهسازی مدیریت فرایند مربوط میشود. بسیاری از سازمانها فقط یک دیدگاه واحد از بلوغ BPM اتخاذ میکنند. سازمانهایی که دیدگاه محدودی دارند، در رقابت با سازمانهای دیگر نیز خود را محدود میسازند. بلوغ را نمیتوان تنها از یک بعد در نظر گرفت و سازمان باید رویکردی کل نگر داشته باشد. از این رو، بلوغی که عملکرد BPM در آن اندازهگیری میشود به یک دیدگاه جامع نیاز دارد.